تحفه برای مادر
کریما !
ای خدایی که شکوفایی نام تو بر لب ها صفا بخش دل های نا امید و بی طراوت است وسبزی یاد تو در جان ها، پرواز شاپرک های عاشق است در بیکرانه های افق بیداری و روشنایی، دست به دعا می برم واز تو می خواهم که همه ی مادران سرزمینم را در پناه خودت سالم و سرفراز داری و به ما توفیق دهی که مادر را بیشتر از هر وقت دیگری دوست بداریم و دست بوسش باشیم.
مــــــادر
مادر، اگر دعای شبانگاهیت نبود
من در لهیب آتش غم می گداختم
مادر، اگر گناه نبود این به درگهت
بی شک تو را به جای خدا می شناختم
****
تا دیده ام به روی جهان باز شد، زشوق
لبخند مهربان تو جا در تنم دمید
فریاد حاجتم چو برون آمد از گلو
دست نوازش تو به فریاد من رسید
****
مادر، قسم به آن همه شب زنده داریت
که اندر سرم هوای تو هست و صفای تو
آیینه دار مهر و عطوفت تویی، تویی
خواهم که سر نهم به خدا من به پای تو
****
روزی که طفل زار و نحیفی بُدم زمهر
چون جان خود مرا تو نگهدار بوده ای
مادر، به راه زندگی من فدا شدی
دایم مرا تو مونس و غمخوار بوده ای
****
دادی زکف جوانی و مویت سفید شد
ای وای من، که قدر تو اکنون شناختم
اکنون که پیریت به کنار آرمیده است
من نیز سوی وادی محنت شتافتم
****
مادر قسم به تو، که تویی نور کردگار
یزدان تو را، ز نور وفا آفریده است
نازم به آن شکوه و به آن عزّت و مقام
جنّت به زیر پای تو خوش آرمیده است
مــــــادر
جامی است که عقل، آفرین می زندش
صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش
***
از آتش عشق است سرشت گل مادر
وز صبح بهشت است صفای دل مادر
آن عشق که خالی است زِ هر روی و ریایی
عشقی است که آمیخته شد با گل مادر
***
تاج از فرق فلک برداشتن
تا ابد آن تاج بر سر داشتن
بر تو ارزانی که ما را خوشتر است
لذّت یک لحظه مادر داشتن
***
من هر چه بکوشمش به احسان
هرگز نتوانش سزا داد
جز فضل خدا که خواهد اورا
با جنت جاودان جزا داد
مادر، فرشته ای از آسمان که خداوند موقتاً جسمی به اوعاریت داده است.
وجود مادر، سرچشمه ی جوشان و فیّاض عواطف آسمانی و فیضی است که هر چند از دل زمین می جوشد، لیک زلال تر از هر قطره ی ژاله و شبنمی، گرد و غبار از رخساره ی زندگی می شویَد.
عشقت نه سرسریست که از سر بدر شود
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
آبــــروی اهــل دل از خـاک پـای مــادرست